مطالعه تأثیر رسانه بر مخاطبان در پرتو رئالیسم تعاملی علامه طباطبایی و نظریه برساخت گرایی اجتماعی
«مطالعه تأثیر رسانه بر مخاطبان در پرتو رئالیسم تعاملی علامه طباطبایی و نظریه برساختگرایی اجتماعی»
(یادداشتی از محمدساجد هاشمی برای درس سمیناری نظریه های فرهنگ و ارتباطات؛ جلسه اول با موضوع نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبائی)
مقدمه
نظریه های مربوط به تأثیر پیام ارتباطی در رسانه ها و وسائل ارتباط جمعی دارای گستردگی و اهمیت قابل توجه در قلمرو ارتباطات است. سیر تحول نظریه های تأثیر حاکی از تغییر مفهومسازی از تأثیرات رسانه ها در طور سال هاست: تأثیر مطلق، تأثیر محدود، تأثیر قدرتمند، تأثیر حاصل از مذاکره و توافق. تأثیر مطلق مربوط به دوره آغازین مطالعات و پژوهش های ارتباطات جمعی است و در سالهای میانه دو جنگ جهانی برتری داشت. نظریه تزریقی یا گلوله جادویی محصول این زمان است.
در دوره دوم و پس از شک و تردید نسبت به تأثیر مطلق پیام ارتباطی، مفهوم تأثیر محدود شکل گرفت که از پایان جنگ جهانی دوم تا آغاز دهه هفتاد تداوم داشت؛ که نظریه استحکام لازارسفلد و کاتز بارزترین نمونه نظریه های برخاسته از این دوره است. مرحله سوم، شاهد بازگشت به مفهوم رسانه های جمعی قدرتمند بوده است. پژوهشگران با مشاهده استفاده گسترده از تلویزیون و آثار اجتماعی و فرهنگی آن و نیز تحت تأثیر اندیشه های مارکسیستی مبنی بر کارکرد مشروعیت بخشی رسانه ها در جوامع سرمایه داری، از مفهوم تأثیر محدود گذر کردند و به تأثیر قدرتمند رسانهها معتقد شدند. از جمله نظریه های مهم و تأثیر گذار در این دوره، میتوان به نظریه «کاشت» جرج گربنر اشاره کرد (مهدی زاده،1391:50)
موضوع و مسأله مقاله حاضر، منحصراً به مرحله چهارم مفهوم سازی درباره تأثیر رسانه ها مربوط می شود. در این دوره، این باور شکل گرفت که مهمترین تأثیر رسانه ها «برساخت معنا» است. به این معنی که تصور و درک مخاطب از دنیای پیرامون، حاصل ترکیب ساخت اجتماعی معنا با معنای حاصل از تجربه شخصی یا به عبارتی، مذاکره توافق علت و عاملیت تحت عنوان برساختگرایی اجتماعی است. براساس رهیافت برساختگرایی اجتماعی، مهمترین تأثیر رسانه ها برساخت معناست. به این صورت که مخاطب پس از دریافت ساخت رسانه ای معنا، آن را با ساختار شخصی معنا ترکیب و یکپارچه میسازد. این فرایند رسانه ای شدن، اغلب حاوی تأثیر قوی بافت اجتماعی دریافتکنندگان محتوای رسانه ای است. (همان)
در این مقاله با تبیین نظریه برساختگرایی اجتماعی، و نیز رئالیسم تعاملی علامه طباطبائی که برخاسته از نظریه «ادراکات اعتباری» ایشان است، و با بیان نسبت میان این دو سعی میشود به این پرسشها پاسخ گفت که درک ما از واقعیت چگونه شکل میگیرد و در این میان رسانه ها چه تأثیری بر درک مخاطبان خود از واقعیت دارند؟
نظریه برساختگرایی اجتماعی
برساخت گرایی در برابر اثبات گرایی به کار می رود. در این دیدگاه، تنها واقعیت عینی و بیرونی نیست که شناخت ما را میسازد؛ بلکه ذهن ما نیز در ساختن جهان خارج نقش سازندهای دارد. از منظر برساختگرایان آنچه حقیقت نامیده میشود، حاصل مشاهده عینی جهان نیست، بلکه زائیده فراگردهای اجتماعی مستمر بین افراد است (مهدی زاده،1391:78 به نقل از بهرامی کمیل،1388:55)
پیتر برگر، نظریه پرداز برجسته این حوزه، در کتاب ساخت اجتماعی واقعیت معتقد است جهان اجتماعی (کنشها، ساختارها و نهادها) محصول فرهنگی فراگردهای آگاهانه یا آگاهی و ذهنیت مشترک است. بر این اساس آنچه افراد جامعه به منزله واقعیت احساس و درک میکنند، آفریده کنش متقابل اجتماعی افراد و گروههاست. ساختهشدن واقعیت در جامعه بر توان آدمی در شکلبخشیدن به جامعه و خصیصه گشودگی تاریخ به روی رویدادهای جدید تأکید میکند. بنابراین جامعه برساختی فرهنگی یا نمادین است؛ نه یک سیستم یا سازوکار و یا ارگانیسم. بر اساس این نظریه، مردم واقعیت را بر اساس آگاهی فردی خویش و نیز آگاهی بدست آمده از تعاملات اجتماعی با دیگران میسازند. در این رویکرد دانش و آگاهی چیزی نیست که کشف شود، بلکه چیزی است که ساخته میشود.
نظریه ادراکات اعتباری
ادراکات اعتباری نظریه ابتکاری علامه طباطبایی است که در آثاری چون رساله الاعتباریات، رساله الانسان فی الدنیا، حاشیه بر کفایه، اصول فلسفه و روش رئالیسم ـ مقاله ششم ادراکات اعتباری، تفسیر شریف المیزان و کتاب نهایة الحکمة، بیان و تبیین شده و بنیادی برای مباحث ایشان قرار گرفته است. این نظریه، استعداد و قابلیت به کارگیری در حوزه های دانشی گوناگون را دارد؛ اما تا کنون بیشتر از دیدگاه فلسفه اخلاقی و دانش اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است (یزدانی مقدم،1385:16)
واژه «اعتباریات» در فضای اندیشه اسلامی دو معنا دارد:
· اعتباریات بالمعنی الاعم: این مفهوم در آثار فلاسفه اسلامی، از شیخ اشراق تا صدرالمتألهین، ناظر به اعباریات نظری و نفسالامری به کار رفته است (حسینی و هوشنگی،1390:138). در این معنا، فلاسفه مسلمان همه مفاهیم را که اصطلاحاً «معقول ثانی» نامیده میشوند، اعتباری میدانند. ویژگی این مفاهیم آن است که انتزاعی هستند و به اصطلاح، عروضشان در ذهن است و در مقابل مفاهیم ماهوی یا معقولات اولیه قرار می گیرند.
· اعتباریات بالمعنی الاخص: این ادراکات لازمه قوای فعال انسان یا موجودات زنده هستند که برای انجام افعال خود سلسله ادراکات یا مفاهیمی را واسطه قرار می دهند. در بحث اعتباریات، مقصود علامه طباطبایی اعتباریات بالمعنی الاخص است (زمانی،1388:92)؛ یعنی ادراکاتی که به وجهی متعلق قوای فعاله آدمی قرار گرفته، نسبت «باید» را در آنها تصور می کنیم و به همین دلیل، آنها را «اعتباریات عملی» نیز می نامیم (طباطبایی،1363:313)
علامه علوم و ادراکات آدمی را به دو گونه واقعی یا حقیقی، و اعتباری تقسیم میکند. علوم و ادراکات واقعی، حکایت از واقعیتی خارجی دارد؛ اما ادراکات اعتباری، جعلی و قراردادی است. اگرچه بسیاری از ادراکات اعتباری منشأ هستیشناختی و واقعی دارند، اما در مقام جعل و قرارداد و آفرینش قرار دارد و از جنس «باید» و ضرورت است. بنابراین اعتباریات در این معنا وابسته به قوای فعاله انسان است. سروش (1366) در این رابطه می نویسد؛ «اعتبار کردن به معنای محسوب کردن، پنداشتن و انگاشتن است؛ مثلاً در تشبیه و استعاره، هنگامی که می گوئیم فلان شخص شیر است؛ یعنی من او را شیر اعتبار میکنم یا میانگارم. بنابراین اعتبار نوعی دخل و تصرّف در ادراکات است، نه کشف از واقع. اگر حقیقت ادراک کشف از واقعیت باشد، اعتباریات را به معنای حقیقی نمیتوان ادراک دانست. بر همین اساس، ادراکات را به حقیقی و اعتباری تقسیم کرده اند، زیرا تنها ادراکات حقیقی شأن کاشفیت از واقع را دارند» (زمانی،1388:93 به نقل از سروش،1366:347)
اینجاست که علامه، فلسفه تشکیل اعتباریات را توضیح میدهد. بدین صورت که انسان موجودی علمی و فعال است و در موجود علمی، اراده از علم پیروی می کند، بنابراین انسان برای انجام فعالیت، نیازمند علوم و ادراکاتی است که اراده او را به سوی عمل و فعالیت برانگیزاند. این علوم و ادراکات، علوم و ادراکات اعتباری است که ویژگی انگیزش در آنها وجود دارد. علوم و ادراکات حقیقی و واقعی دارای ویژگی انگیزشی نبوده و تنها از واقع گزارش می دهند. علوم و ادراکات اعتباری در اثر احساسات درونی انسان که «مولود یک سلسله احتیاجات وجودی مربوط به ساختمان ویژه اش است» پدید می آیند. انسان بنابرکارکرد این علوم و ادراکات، اقدام به فعالیت می کند تا نیازهای وجودی خود را پاسخ دهد (یزدانی مقدم،1385:17).
مرحوم علامه، اعتباریات را از جنبه نسبت با اجتماع به دو گونه اعتباریات پیش از اجتماع، و اعتباریات پس از اجتماع تقسیم میکند. اعتبارات پیش از اجتماع از جمله وجوب، حسن و قبح، انتخاب اخف و اسهل، اصل استخدام و اجتماع، اعتبار حسن عدالت و قبح ظلم، اصل متابعت علم، اعتبار ظن اطمینانی، اعتبار اختصاص، اعتبار فائده و غایت در عمل، از منظر ایشان با هر شخص انسانی همراه اند و در نسبت میان انسان و ماده خارجی ظهور و بروز دارند؛ بنابراین اعتباراتی ثابت به حساب میآیند. در حالی که اعتبارات پس از اجتماع از جمله اصل ملک و اعتبار تبدیل، کلام ـ سخن، ریاست و مرئوسیت، اعتبار امر و نهی و جزا و مزد، و اعتبارات در مورد تساوی طرفین، در اساس و بنیاد متغیر بوده و در معرض تحول و دگرگونی اند.
بنابراین، احکام و قوانین ناظر به فرد انسان و ارتباط او با جهان خارج ثابت و احکام و قوانین ناظر به ارتباط انسان با جامعه و احکام و قوانین اجتماعی که در جامعه متحقق می گردند، متغیر و پویا هستند. همچنین باید توجه داشت که ثبات احکام و قوانین دسته اول، یعنی عمومی و ثابت و پیش از اجتماع نیز نسبت به دسته دوم، یعنی خصوصی و متغیر و پس از اجتماع معنا دارد؛ و گرنه اعتباریات پیش از اجتماع، هم از جهت تصرف برخی اعتبارات عمومی، مانند اعتبار اخف و اسهل، در اعتبارات عمومی دیگر دچار سعه و ضیق و دگرگونی در مصادیق می شوند؛ بدین صورت که اگر چه اعتبارات عامه قابل تغییر نیستند؛ ولی از راه برخی از آنها توان در برخی دیگر تصرف کرده و به وجهی اعتبار عمومی را از کار انداخت و «تغییر اعتبارات خود یک از اعتبارات عمومی است». (یزدانی مقدم،1385:20)
رئالیسم تعاملی
در میان اصول و اعتبارات قبل از اجتماع وارد شده در نظریه ادراکات اعتباری، سه اصل استخدام، اجتماع و حسن عدالت و قبح ظلم برای فهم رئالیسم تعاملی این نظریه در اندیشه علامه طباطبایی ضروری است. اصل استخدام بیانگر آن است که انسان اشیاء و حتی انسانها را برای رفع نیازهای خود ابزار قرار میدهد و پیوسته از همه سود خود را میخواهد. اصل اجتماع میگوید که انسان در حیات اجتماعی خود در مییابد که برای رفع نیازهای خود باید در کنار دیگران زندگی کند. بهعبارت دیگر انسان به مراد خود نمیرسد مگر آنکه بقیه نیز به مراد خود برسند؛ در نتیجه، برای سود خود سود همه را می خواهد. اعتبار حسن عدل و قبح ظلم نیز گویای این مطلب است که انسان در حیات اجتماعی خود برای سود همه عدل اجتماعی را طلب میکند و ظلم را قبیح دانسته و با آن مقابله میکند.
بنابراین، در تعریف رئالیستی نظریه ادراکات اعتباری، انسان موجودی است که از همه موجودات دیگر سود خود را می خواهد و در واقع دیگران را در خدمت خود و سود ومنافع خود می خواهد به خدمت گرفتن دیگران همان اصل یا اعتبار استخدام است. این تعریف رئالیستی از انسان، به نتیجه ای مثبت و مفید منتهی می شود، زیرا از آنجایی که انسان به جهت ساختمان و ویژگی های وجودی نیازمند زندگی اجتماعی منزلی و مدنی است و انسان ها همگی دارای این نیاز متقابل و دارای قریحه به خدمت گرفتن دیگر انسان ها هستند، پس با یکدیگر مصالحه می کنند و راضی می شوند که به میزانی که از یکدیگر بهره می برند، به یکدیگر بهره برسانند، در نتیجه قریحه استخدام در انسان به زندگی اجتماعی می انجامد و حکم اعتباری انسان به وجوب زندگی مدنی و اجتماع تعاونی، اعتبار اجتماع است و لازمه این حکم، حکم دیگری است تا به لزوم استقرار اجتماع به گونه ای که هر ذی حقی به حق خود برسد و نسبت ها و روابط میان اعضای اجتماع متعادل باشد و این حکم، حکم به عدل اجتماعی است. بنابراین عدل اجتماعی نیز درواقع بر همان اصل استخدام استوار است (یزدانی مقدم،1385:23).
اصل اجتماع و اصل عدالت، گویای نوعی عقلانیت جمعی و مدنی در میان انسانها است، که از حس استخدام آنها سرچشمه میگیرد. اما تاریخ این را هم به ما گوشزد میکند که غالباً وقتی انسان بر دیگران قدرت و برتری یافت، دو سویه بودن استخدام را نادیده گرفته و به بهرهکشی ظالمانه از سایرین روی میآورد. در هر حال فارغ از اعتبار «مُلک اجتماعی» میتوان نشانههای تعاملی بودن رئالیسم مندرج در این نظریه را اینگونه استخراج کرد:
1. دریافت ما از واقعیت دریافت فی الجمله است و در تعامل با واقعیت تصحیح شده و متکامل می گردد.
2. علوم و ادراکات حقیقی برآیند فعل و انفعالات حاصل میان ماده خارجی و حواس و ادوات ادراکی ما هستند که متناسب با تأثیر جهان خارج بر حواس و ادوات ادراکی، از خارج حکایت می کنند و نتیجه مستقیم این تبیین، واقع نمایی اجمالی علوم و ادراکات حقیقی است.
3. از جمله اعتباریات، اصل متابعت علم است؛ یعنی از آنجا که انسان به متن واقع خارجی دسترسی ندارد، به علم خود از واقعیت خارجی، اعتبار می دهد.
4. نکته دیگر، موضوع خاصی است که علامه طباطبایی مطرح می کند و با رئالیسم تعاملی ایشان و ماهیت دانش و آگاهی در نظریه ادراکات اعتباری نیز سازگاری دارد و آن «تفکر و اجتهاد در دین به اجتماع و مرابطه» یا «تدبر در کتاب خدای سبحان به تدبر در بحث اجتماعی» است (همان:26).
بر این اساس درک ما از واقعیت نه فقط متکی بر تجربه صرف است که انسان و درک و خرد و تجربه وی در آن نقشی نداشته باشد؛ و نه بهطور کامل بر علم اجمالی و درک و تجربه انباشتهشده انسان ابتنا دارد؛ بلکه این مسأله جنبهای تعاملی داشته و در رفت و آمد میان بعد ناگذرای علم (که همان واقعیتها هستند) با درک و اندیشه بشری و انباشتههای ذهنی و تجربی وی، درک انسان از واقعیت شکل میگیرد.
تأثیر رسانه با رویکرد رئالیسم تعاملی و برساختگرایی اجتماعی
با توجه به مباحث و مطالب مذکور درباره نگاه و رویکرد دو نظریه فوق نسبت به چیستی و چگونگی درک ما از واقعیت، اکنون نوبت به آن میرسد که چگونگی تأثیر پیام ارتباطی در رسانهها و وسائل ارتباط جمعی را از پنجره این دو نظریه بنگریم. بر این اساس به مقایسه این دو نظریه در بستر موضوع خواهیم پرداخت.
مککوایل (2006) دو ویژگی نظریه برساختگرایی را اینگونه بر می شمرد:
1. رسانهها صورتبندیهای اجتماعی و حتی خود تاریخ را از رهگذر چارچوبسازی ایماژها و تصاویر از واقعیت و در شیوههای قابل پیشبینی میسازند.
2. مردم به عنوان مخاطب، نقطه نظراتشان درباره واقعیت اجتماعی و جایگاهشان در آن واقعیت را در تعامل با ساختهای نمادین رسانهای شکل میدهند. این نظریه هم به قدرت رسانهها و هم به قدرت مخاطب برای انتخاب بر اساس مذاکره مداوم بین آنها باور دارد. (مهدی زاده،1391 به نقل از مک کوایل،2006:461)
افراد معرفتی را که بر اساس آن، واقعیت اجتماعی خویش را بنیان می نهند از چهار منبع اخذ می کنند: تجربه شخصی، همآلان، دیگر گروهها و نهادهای اجتماعی و رسانه های جمعی. رسانه ها در میان منابع معرفت نقش کلیدی دارند. از آنجایی که ما بخش بسیار کوچکی از رویدادهای جهان را به طور شخصی تجربه می کنیم، شدیداً به واقعیت اجتماعی ساخته شده توسط رسانه ها وابسته هستیم. رسانه ها توزیع معرفت اجتماعی مشترک را بر عهده دارند و تأثیرشان در مقایسه با دیگر منابع آگاهی و معرفت چند برابر است.
رئالیسم تعاملی علامه طباطبایی در نظریه ادراکات اعتباری، اگرچه تا حدود زیادی به برساخت گرایی اجتماعی مد نظر پیتر برگر و دیگر برساختگرایان نزدیک است، اما تفاوت هایی هم دارد که در اینجا ذیل موضوع رسانه و تأثیر آن بر شناخت و نگرش مخاطبان بدان میپردازیم.
چنانکه پیشتر نیز گفته شد، از منظر علامه طباطبایی دریافت ما از واقعیت دریافت فی الجمله است و در تعامل با واقعیت تصحیح شده و متکامل می گردد. اما در بسیاری از مواقع، بنابر اصل متابعت علم، از آنجا که انسان به متن واقع خارجی دسترسی ندارد، به علم خود از واقعیت خارجی، اعتبار می دهد. در این نگاه به نظر میرسد رابطه انسان با واقعیت ها، رابطه ای بی واسطه است که ممکن است دسترسی به آن ممکن باشد یا نباشد. حال سؤال اینجاست که در صورت عدم دسترسی افراد به واقعیت ها آیا رسانه ها میتوانند بر درک مخاطبان خود تأثیرگذار باشند؟ در نظریه برساختگرایی رسانه ها بهعنوان دست برتر در رقابت میان برساختهای موجود از یک واقعیت در جامعه عمل میکنند و با توزیع و تفسیر دانش و آگاهی در مورد جهان، بالاخره یک برساخت برتر نشأت گرفته از رقابت پدیدار میشود و به صورت دیدگاه عموماً پذیرفته شده جامعه از واقعیت در میآید. اما در نظریه ادراکات اعتباری و رئالیسم تعاملی مندرج در آن، چنین تفصیلی وجود ندارد و نقش انسان فعال تر از دیدگاه برساختگرایان به نظر میآید.
منابع و مآخذ
1. بهرامی کمیل، نظام (1388) نظریه رسانه ها، تهران: انتشارات کویر
2. حسینی، مرتضی و حسین هوشنگی (1390) تقریری نو از مسأله شر بر اساس نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی، در مجله فلسفه و کلام اسلامی، سال چهل و چهارم، شماره یکم، صص157-137.
3. زمانی، مهدی (1388) اعتبارگرایی جان رالز و نظریه ادراکات اعتباری، در فصلنامه متافیزیک، سال چهل و پنجم، شماره 3 و 4، صص100-87.
4. سروش، عبدالکریم (1366) تفرّج صنع، تهران: سروش.
5. مهدی زاده، محمد (1391) نظریه های رسانه: اندیشههای رایج و دیدگاههای انتقادی، تهران: همشهری.
6. یزدانی مقدم، احمدرضا (1385) اعتباریات و مفاهیم بنیادین اعتباری در اندیشه سیاسی علامه طباطبایی، در پگاه حوزه، شماره 195.
7. Mcquail, D (2006) Mcquail's Mass Communication Teory, sage publication.