نگارستان

نگارستان

هنر و معرفت نزد افلوطین

جمعه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۵۱ ب.ظ

مقاله سوم

خلاصه مقاله «هنر و معرفت نزد افلوطین»

نویسندگان: یحیی بوذری نژاد، علیرضا غفاری، سعید بینای مطلق

تلخیص: محمدساجد هاشمی

 

افلوطین (274-203م) در سه رساله از «نه گانه» خود به طور مستقل به موضوع هنر و معرفت پرداخته است. از نظر او هنر و معرفت یکی است، و هنرمند کسی است که برای نگریستن به زیبایی معقول خود را از طریق دور ساختن از پلیدی­ها زیبا می­سازد. همچنین از نظر او خلق زیبایی توسط هنرمند، از طریق نظاره زیبایی صورت می­گیرد. بنابراین رهبر همه تولیدات، معرفت خواهد بود. درنتیجه زیبایی شناسی همان معرفت شناسی و هستی شناسی است.

در این مقاله به این موارد پرداخته می­شود: تعریف هنر و زیبایی از منظر افلوطین، نسبت زیبایی و هنر، و اینکه چگونه هنرمند با معرفتی که مد نظر افلوطین است یگانه می­شود.

افلوطین هنر را تجلی و تجسم زیبایی می­داند و فعل هنر را آفرینش زیبایی در ماده می­پندارد. افلوطین زیبایی را امری عینی و محسوس می­داند (به این معنا که زیبایی وجودی خارج از ذهن ما دارد) از طرف دیگر درباره منشأ و علت زیبا بودن شیء زیبا، او نظر رواقیان را مبنی بر اینکه منشأ زیبایی تناسب و نظم و هماهنگی در یک شیء است، رد می­کند. چراکه اگر این نظر را بپذیریم زیبایی منحصر در اشیاء مرکب خواهد بود، درحالی که اشیاء ساده هم می­توانند زیبا باشند. مثلا رنگ آبی زیباست درحالی که مرکب از اجزاء نیست که بگوییم زیبایی آن ناشی از تناسب، نظم و هماهنگی است. از طرف دیگر ممکن است شیئی متناسب ولی نازیبا باشد. مثلا چهره انسان به لحاظ تناسب مشکلی ندارد درحالی که برخی چهره­ها زیبا و برخی دیگر نازیبا به نظر می­آیند. از نظر افلوطین منشأ زیبایی اشیای محسوس بهره­ای است که از ایده و صورت دریافت کرده­اند. به عبارت دیگر اشیائی که از ایده بهره­مندند زیبا هستند و اشیائی که اینگونه نیستند، زیبا نیستند. افلوطین در پاسخ به این سؤال که خود ایده و صورت از کجا می­آید و از چه چیزی نشأت می­گیرد، بیان می­کند که ایده در جهان عقل ساکن است و از آآنجا می­آید. افلوطین در تعریف و تبیین جهان عقل، اولین مرتبه واقعیت را «احد» معرفی می­کند. احد، مطلق و نامتناهی است و واهب و ایجاد کننده هستی به حساب می­آید که البته فراتر از شناخت است و نمی­توان وی را به چیزی توصیف کرد. در مرتبه بعدی، اقنوم دوم، یعنی عقل قرار دارد. از نظر افلوطین عقل از آن جهت که صورت­های اشیاء را در بر دارد می­تواند مورد شناخت و نظاره واقع شود. افلوطین قائل به پیوند زیبایی با عالم عقل است، چراکه تحقق عالم محسوس از صورت­هاست و این صورت­ها در عالم عقل قرار دارند و در نتیجه عالم معقول بالاترین و زیباترین هستی می­باشد. عکس این حالت جایی است که ماده از صورت تهی باشد که در این حالت زشت خواهد بود.

از نظر افلوطین کار هنرمند در خلق زیبایی، تقلید از طبیعت نیست بلکه تقلید از صور معقول است. صوری که خود طبیعت از آنها تقلید کرده است. هنرمند از طریق نظاره صور معقول توانایی چنین تقلیدی را پیدا می­کند و می­تواند به خلق زیبایی بپردازد. راه مشاهده این صور که همانا زیبایی حقیقی هستند، زیبا شدن خود هنرمند است. افلوطین زیبا شدن هنرمند را در بازگشت وی به خویشتن خویش می­داند و اینکه اگر آنرا زیبا نیافت آن کند که پیکرتراشان با مجسمه می­کنند، یعنی تراشیدن پلیدی­ها از خود و رهاشدن از تاریکی­های نفسانی. بنابراین زیبا شدن از خودشناسی آغاز می­شود. درنتیجه برای خودشناسی باید هنرمند شد و برای هنرمند شدن باید زیبا شد. به عبارت دیگر زیبایی (که جوهره هنر است) و معرفت هردو یک چیز اند. تولید حاصل معرفت و شناخت است و هنر نیز چون تولید زیبایی است حاصل معرفت است.

نکته دیگر آن است که نفس و طبیعت، معرفت را از طریق عقل کسب می­کنند، اما عقل خود معرفت است و معرفت را به ضرورت در خود دارد (معرفت ذاتی عقل است). اما سؤال اینجاست که گوهر این معرفت چیست؟ آیا گوهر آن استدلال و قیاس است؟

از نظر افلوطین گوهر معرفت استدلال و قیاس نیست، بلکه همانطور که خدایان تنها با صور زیبا و معقول سر و کار دارند، معرفت از مقوله استدلال و قیاس و جنجال بر سر الفاظ نیست. به عبارت دیگر در جهان معقول هر تصویری خودش معرفت است و اندیشه از کنار هم قرار گرفتن صغرا و کبرا پدید نمی­آید.


صفحه اصلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی